معنی فارسی obli
B2ابلای، اصطلاحی است که به زوایا یا خطوط غیر قائم اشاره دارد.
Not perpendicular or at a right angle; slanted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زاویه ابلای نیاز به اندازهگیری دقیق دارد.
مثال:
The obli angle requires careful measurement.
معنی(example):
در هندسه، خط ابلای قائم نیست.
مثال:
In geometry, an obli line is not perpendicular.
معنی فارسی کلمه obli
:
ابلای، اصطلاحی است که به زوایا یا خطوط غیر قائم اشاره دارد.