معنی فارسی obliquation

B1

کج‌شدگی، اشاره به تغییر یا انحراف در زاویه یا سمت.

The act of tilting or angling something, often used in scientific contexts.

example
معنی(example):

کج‌شدگی منبع نور سایه‌های جالبی ایجاد کرد.

مثال:

The obliquation of the light source created interesting shadows.

معنی(example):

دانشمندان در آزمایشات نوری مختلف به بررسی کج‌شدگی می‌پردازند.

مثال:

Scientists study the obliquation in various optical experiments.

معنی فارسی کلمه obliquation

: معنی obliquation به فارسی

کج‌شدگی، اشاره به تغییر یا انحراف در زاویه یا سمت.