معنی فارسی obliquity
B2زاویهی مایل یا غیرعمودی، معمولاً در زمینههای نجوم یا جغرافیا مورد استفاده قرار میگیرد.
The angle of inclination or slant; often used in astronomy and geography.
- NOUN
example
معنی(example):
مایل بودن محور زمین بر روی فصلهای ما تأثیر میگذارد.
مثال:
The obliquity of Earth's axis affects our seasons.
معنی(example):
مطالعه مایل بودن کهکشانها میتواند تاریخچه تشکیل آنها را آشکار کند.
مثال:
Studying the obliquity of galaxies can reveal their formation history.
معنی فارسی کلمه obliquity
:
زاویهی مایل یا غیرعمودی، معمولاً در زمینههای نجوم یا جغرافیا مورد استفاده قرار میگیرد.