معنی فارسی observantine
B1توجه و دقت در مشاهده جزئیات، به ویژه در زمینههای تحقیقاتی یا تحلیلی.
The ability to notice and pay attention to details.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت تیزبین کارآگاه در حل پرونده کمک کرد.
مثال:
The observantine nature of the detective helped solve the case.
معنی(example):
مهارتهای تیزبینی او به او اجازه داد تا جزئیاتی را که دیگران از دست داده بودند، متوجه شود.
مثال:
Her observantine skills allowed her to notice details others missed.
معنی فارسی کلمه observantine
:
توجه و دقت در مشاهده جزئیات، به ویژه در زمینههای تحقیقاتی یا تحلیلی.