معنی فارسی observanda
B1موضوعات یا مواردی که باید مشاهد شوند یا به آنها توجه شود.
Things that are to be observed or noted.
- NOUN
example
معنی(example):
موضوعات قابل مشاهده در مطالعه علمی به وضوح مشخص شده بودند.
مثال:
The observanda in the scientific study were clearly outlined.
معنی(example):
موضوعات مختلف قابل مشاهده برای آزمایش تعیین شده بودند.
مثال:
Various observanda were established for the experiment.
معنی فارسی کلمه observanda
:
موضوعات یا مواردی که باید مشاهد شوند یا به آنها توجه شود.