معنی فارسی observantist

B1

فردی که به جزئیات توجه کرده و از روی مشاهدات خود استنتاج می‌کند.

A person who is highly attentive and able to draw conclusions from observations.

example
معنی(example):

یک تیزبین می‌تواند به سرعت الگوهای رفتاری را شناسایی کند.

مثال:

An observantist can quickly identify patterns in behavior.

معنی(example):

تیزبین‌ها معمولاً در زمینه‌های تحقیقاتی به خاطر بینش‌های تیز خود موفق می‌شوند.

مثال:

Observantists often succeed in research fields due to their keen insights.

معنی فارسی کلمه observantist

: معنی observantist به فارسی

فردی که به جزئیات توجه کرده و از روی مشاهدات خود استنتاج می‌کند.