معنی فارسی obsessionally
B1به صورت وسواسی، به معنای داشتن یک فکر یا فعالیت دائمی و مفرط.
In a manner characterized by obsessive thoughts or behaviors.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور وسواسگونهای به اهدافش فکر میکند.
مثال:
He thinks about his goals obsessionally.
معنی(example):
او به طرز وسواسگونهای تمبر جمعآوری میکند.
مثال:
She collects stamps obsessionally.
معنی فارسی کلمه obsessionally
:
به صورت وسواسی، به معنای داشتن یک فکر یا فعالیت دائمی و مفرط.