معنی فارسی observingly

B1

به صورت مشاهده‌گر، در حال تماشای دقیق و با دقت.

In a manner that shows careful attention or observation.

example
معنی(example):

او با دقت فیلم را تماشا کرد.

مثال:

She watched the movie observingly.

معنی(example):

او با دقت به سخنرانی گوش داد.

مثال:

He listened to the lecture observingly.

معنی فارسی کلمه observingly

: معنی observingly به فارسی

به صورت مشاهده‌گر، در حال تماشای دقیق و با دقت.