معنی فارسی observedly
B1بهطور مشهود یا قابل مشاهده، به بیان نظرات یا نتایج با دقت و توجه.
In a manner that is obvious or evident through observation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با دقت در مورد یافتههایش در جلسه صحبت کرد.
مثال:
She spoke observedly about her findings in the meeting.
معنی(example):
تغییرات به وضوح در طول زمان قابل توجه بود.
مثال:
The changes were observedly significant over time.
معنی فارسی کلمه observedly
:
بهطور مشهود یا قابل مشاهده، به بیان نظرات یا نتایج با دقت و توجه.