معنی فارسی obsessionist

B1

شخصی که به شدت درگیر وسواس یا فکری خاص بوده و ممکن است نتواند از آن فاصله بگیرد.

A person who exhibits obsessive behavior or thought patterns.

example
معنی(example):

یک وسواس‌گر ممکن است در تمرکز مشکل داشته باشد.

مثال:

An obsessionist might struggle with focus.

معنی(example):

این هنرمند به دلیل رویکرد یک‌بعدی‌اش به عنوان وسواس‌گر شناخته می‌شد.

مثال:

The artist was considered an obsessionist due to his single-minded approach.

معنی فارسی کلمه obsessionist

: معنی obsessionist به فارسی

شخصی که به شدت درگیر وسواس یا فکری خاص بوده و ممکن است نتواند از آن فاصله بگیرد.