معنی فارسی obtemper

B1

اطاعت کردن از دستور، پیروی کردن از خواسته ها یا قوانین.

To comply with or obey a command or order.

example
معنی(example):

سرباز مجبور بود به دستورات بالاتر از خود اطاعت کند.

مثال:

The soldier had to obtemper the orders of his superiors.

معنی(example):

در ارتش، اطاعت سریع از دستورات بسیار مهم است.

مثال:

In the army, it is crucial to obtemper commands quickly.

معنی فارسی کلمه obtemper

: معنی obtemper به فارسی

اطاعت کردن از دستور، پیروی کردن از خواسته ها یا قوانین.