معنی فارسی obviation
B1اجتناب، عمل یا فرایند جلوگیری از وقوع چیزی.
The act of avoiding or preventing something.
- NOUN
example
معنی(example):
اجتناب از مشکلات میتواند به پیشرفت روان منجر شود.
مثال:
Obviation of difficulties can lead to smooth progress.
معنی(example):
اجتناب از موانع عامل کلیدی در موفقیت پروژه بود.
مثال:
The obviation of obstacles was a key factor in the project's success.
معنی فارسی کلمه obviation
:
اجتناب، عمل یا فرایند جلوگیری از وقوع چیزی.