معنی فارسی obviative
B2اجتنابی، اشاره به چیزی که غالباً برای جلوگیری از ابهام استفاده میشود.
Related to avoiding ambiguity or confusion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنبه اجتنابی این نظریه درک را ساده میکند.
مثال:
The obviative aspect of this theory simplifies understanding.
معنی(example):
استفاده از شکل اجتنابی میتواند پیام را روشنتر کند.
مثال:
Using an obviative form can clarify the message.
معنی فارسی کلمه obviative
:
اجتنابی، اشاره به چیزی که غالباً برای جلوگیری از ابهام استفاده میشود.