معنی فارسی occasionary

B1

مربوط به یا توصیف کننده فعالیت‌ها یا اقداماتی که به صورت موقتی یا گاه‌گاهی انجام می‌شود.

Relating to or occurring on certain occasions.

example
معنی(example):

او به خاطر مشارکت‌های گهگاهی‌اش در جامعه معروف است.

مثال:

She is known for her occasionary contributions to the community.

معنی(example):

کلمه گاه‌گاهی به تأکید بر طبیعی بودن موقتی مشارکت او کمک می‌کند.

مثال:

Occasionary helps to emphasize the temporary nature of her involvement.

معنی فارسی کلمه occasionary

: معنی occasionary به فارسی

مربوط به یا توصیف کننده فعالیت‌ها یا اقداماتی که به صورت موقتی یا گاه‌گاهی انجام می‌شود.