معنی فارسی offhandedly
B1به طور غیررسمی و بیتوجهی، بدون فکر کردن زیاد.
In a casual or nonchalant manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیررسمی به جلسه اشاره کرد بدون هیچ جزئیاتی.
مثال:
She offhandedly mentioned the meeting without any details.
معنی(example):
او به طور غیررسمی ایدههای من را به عنوان بیاهمیت رد کرد.
مثال:
He offhandedly dismissed my ideas as unimportant.
معنی فارسی کلمه offhandedly
:
به طور غیررسمی و بیتوجهی، بدون فکر کردن زیاد.