معنی فارسی offtrack
B1خارج از مسیر، زمانی که چیزها به طور نادرست پیش میروند.
Not following the planned route or direction; deviating from a set course.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برنامههای او به اشتباه رفت زمانی که شغلش را از دست داد.
مثال:
His plans went offtrack when he lost his job.
معنی(example):
این پروژه به دلیل کمبود مالی از مسیر خود خارج شد.
مثال:
The project went offtrack due to lack of funding.
معنی فارسی کلمه offtrack
:
خارج از مسیر، زمانی که چیزها به طور نادرست پیش میروند.