معنی فارسی offuscation

B2

پنهان‌سازی یا واضح نکردن یک حقیقت.

The act of making something obscure or unclear.

example
معنی(example):

پنهان‌سازی در گزارش باعث شد دنبال کردن آن سخت باشد.

مثال:

The offuscation in the report made it hard to follow.

معنی(example):

پنهان‌سازی می‌تواند منجر به سوتفاهم‌ها شود.

مثال:

Offuscation can lead to misunderstandings.

معنی فارسی کلمه offuscation

: معنی offuscation به فارسی

پنهان‌سازی یا واضح نکردن یک حقیقت.