معنی فارسی one could have bitten one's tongue off
B1این عبارت نشان دهنده پشیمانی عمیق برای گفتن چیزی ناخوشایند و ناخواسته است.
A phrase used to express regret for having said something inappropriate.
- IDIOM
example
معنی(example):
بعد از گفتن این در جلوی همه، کسی میتوانست زبانش را گاز بزند.
مثال:
After saying that in front of everyone, one could have bitten one's tongue off.
معنی(example):
وقتی که او متوجه اشتباهش شد، کسی میتوانست زبانش را گاز بزند.
مثال:
When she realized her mistake, one could have bitten one's tongue off.
معنی فارسی کلمه one could have bitten one's tongue off
:این عبارت نشان دهنده پشیمانی عمیق برای گفتن چیزی ناخوشایند و ناخواسته است.