معنی فارسی onstand
B1به حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی به انتظار دستور خاصی است.
Refers to a state where an individual or group is waiting for a specific instruction.
- OTHER
example
معنی(example):
به سربازان گفته شد تا اطلاع ثانوی در حالت آمادهباش بمانند.
مثال:
The soldiers were instructed to remain onstand until further notice.
معنی(example):
او در حالت آمادهباش ماند و منتظر دستور بود.
مثال:
She held her position onstand, waiting for instructions.
معنی فارسی کلمه onstand
:
به حالتی اشاره دارد که در آن فرد یا گروهی به انتظار دستور خاصی است.