معنی فارسی onsight
B1به معنای دیدن یا مشاهدت چیزی به طور مستقیم و ناگهانی اشاره دارد.
Refers to seeing or observing something directly and suddenly.
- OTHER
example
معنی(example):
این نقاشی در نگاه اول نفسگیر بود و همه را شگفتزده کرد.
مثال:
The painting was breathtaking onsight, leaving everyone in awe.
معنی(example):
او در صحنه تصادف بود که بسیار نگرانکننده بود.
مثال:
He was at the onsight of the accident, which was very disturbing.
معنی فارسی کلمه onsight
:
به معنای دیدن یا مشاهدت چیزی به طور مستقیم و ناگهانی اشاره دارد.