معنی فارسی opinionatedly
B2به گونهای که بسیار بر نظر خود تأکید داشته باشد و تمایل به قضاوت کردن داشته باشد.
In a manner that expresses strong and often unreasoned opinions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور نظرمحور درباره فیلم مورد علاقهاش صحبت کرد.
مثال:
She spoke opinionatedly about her favorite movie.
معنی(example):
او همیشه در بحثها نظرات خود را به طور نظرمحور بیان میکند.
مثال:
He always expresses his thoughts opinionatedly in discussions.
معنی فارسی کلمه opinionatedly
:
به گونهای که بسیار بر نظر خود تأکید داشته باشد و تمایل به قضاوت کردن داشته باشد.