معنی فارسی oppugnation

B2

عمل یا فرایند معترض شدن یا به چالش کشیدن یک نظر.

The act of opposing or arguing against something.

example
معنی(example):

اعتراض به این پیشنهاد منجر به یک بحث داغ شد.

مثال:

The oppugnation of the proposal led to a heated debate.

معنی(example):

اعتراض می‌تواند گاهی به راه‌حل‌های نوآورانه منجر شود.

مثال:

Oppugnation can sometimes lead to innovative solutions.

معنی فارسی کلمه oppugnation

: معنی oppugnation به فارسی

عمل یا فرایند معترض شدن یا به چالش کشیدن یک نظر.