معنی فارسی outgnawing
B1عمل یا فرایند از بین بردن چیزی با دندان یا فشردن.
The act of gnawing through something more than others.
- VERB
example
معنی(example):
از بین رفتن کابل بعد از طوفان قابل مشاهده بود.
مثال:
The outgnawing of the cable was evident after the storm.
معنی(example):
از بین رفتن ریشههای درخت باعث ناپایداری زمین شد.
مثال:
The outgnawing of the tree roots caused the ground to become unstable.
معنی فارسی کلمه outgnawing
:
عمل یا فرایند از بین بردن چیزی با دندان یا فشردن.