معنی فارسی outpassed

B1

عبور کردن از چیزی یا کسی در زمان گذشته.

Surpassed or moved beyond something in the past.

example
معنی(example):

او در امتحان نهایی، از تمام همکلاسی‌هایش پیشی گرفت.

مثال:

She outpassed all her classmates in the final exam.

معنی(example):

ورزشکار از رقبایش عبور کرد تا مدال طلا را به دست آورد.

مثال:

The athlete outpassed her rivals to secure the gold medal.

معنی فارسی کلمه outpassed

: معنی outpassed به فارسی

عبور کردن از چیزی یا کسی در زمان گذشته.