معنی فارسی overblew
B1بیش از حد فوت کردن یا دمیدن به چیزی، که ممکن است باعث آسیب یا آسیبپذیری شود.
To blow too much air into something, causing it to fail or break.
- VERB
example
معنی(example):
او به طور تصادفی بادکنک را بیش از حد باد کرد و ترکید.
مثال:
He accidentally overblew the balloon and it popped.
معنی(example):
او شمعها را روی کیک تولدش بیش از حد فوت کرد.
مثال:
She overblew the candles on her birthday cake.
معنی فارسی کلمه overblew
:بیش از حد فوت کردن یا دمیدن به چیزی، که ممکن است باعث آسیب یا آسیبپذیری شود.