معنی فارسی overcontrolled

B1

حالت یا اثر تحت کنترل قرار دادن بیش از حد، که ممکن است منجر به سرخوردگی یا عدم رضایت شود.

Being subjected to excessive control, leading to feelings of frustration or loss of autonomy.

example
معنی(example):

کودکان به خاطر قوانین سخت احساس کنترل بیش از حد داشتند.

مثال:

The kids felt overcontrolled by the strict rules.

معنی(example):

او در شغل قبلی خود احساس کنترل بیش از حد کرد و تصمیم به ترک آن گرفت.

مثال:

She felt overcontrolled in her previous job and decided to leave.

معنی فارسی کلمه overcontrolled

: معنی overcontrolled به فارسی

حالت یا اثر تحت کنترل قرار دادن بیش از حد، که ممکن است منجر به سرخوردگی یا عدم رضایت شود.