معنی فارسی overcontrolling
B1خصوصیت یا ازدیاد کنترل در روابط یا وضعیتها، که ممکن است منجر به فشار بر دیگران شود.
The tendency to exert excessive control over situations or people.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت کنترلگر بیش از حد او باعث شد هیچ کسی نتواند رهبری کند.
مثال:
His overcontrolling nature made it hard for anyone to lead.
معنی(example):
او رفتار کنترلگر بیش از حد خود را شناسایی کرد و سعی کرد تغییر کند.
مثال:
She recognized her overcontrolling behavior and tried to change.
معنی فارسی کلمه overcontrolling
:
خصوصیت یا ازدیاد کنترل در روابط یا وضعیتها، که ممکن است منجر به فشار بر دیگران شود.