معنی فارسی overdevoted
B1وضعیتی که در آن فرد به چیزی، مانند کار یا یک شخص، بیش از حد وابسته یا پایبند است.
Excessively devoted or attached to someone or something.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به شغلش به طور بیش از حد وابسته شده بود و غالباً تا دیروقت کار میکرد.
مثال:
She was overdevoted to her job, often working late hours.
معنی(example):
طبیعت بیش از حد وابستهاش گاهی اوقات بر روابطش تأثیر میگذاشت.
مثال:
His overdevoted nature sometimes affected his relationships.
معنی فارسی کلمه overdevoted
:
وضعیتی که در آن فرد به چیزی، مانند کار یا یک شخص، بیش از حد وابسته یا پایبند است.