معنی فارسی overfagged

B1

حالت خستگی ناشی از فعالیت بیش از حد یا هیجانات زیاد.

A state of fatigue resulting from excessive activity or intense emotions.

example
معنی(example):

بعد از رویداد، همه به خاطر تمام هیجان احساس خستگی بیش از حد کردند.

مثال:

After the event, everyone felt overfagged from all the excitement.

معنی(example):

او بعد از بیدار ماندن تمام شب برای پروژه‌اش، خستگی بیش از حد داشت.

مثال:

She was overfagged after staying up all night for her project.

معنی فارسی کلمه overfagged

: معنی overfagged به فارسی

حالت خستگی ناشی از فعالیت بیش از حد یا هیجانات زیاد.