معنی فارسی overgloss
B1زیاد زیبایی دادن به یک موضوع یا حقیقت.
To excessively embellish or beautify, often used in the context of describing something.
- VERB
example
معنی(example):
او تمایل دارد که موفقیتهایش را به گونهای زیبا توصیف کند تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
She tends to overgloss her achievements to impress others.
معنی(example):
تمایل او به زیبا جلوه دادن حقایق باعث شد که سخت بتوان به او اعتماد کرد.
مثال:
His tendency to overgloss the facts made it hard to trust him.
معنی فارسی کلمه overgloss
:
زیاد زیبایی دادن به یک موضوع یا حقیقت.