معنی فارسی overholding
B1عمل نگهداشتن چیزی برای مدت زمان بیشتر از حد معمول.
The act of holding or retaining something longer than usual.
- NOUN
example
معنی(example):
نگهداشتن اضافی داراییها میتواند به هزینههای غیرضروری منجر شود.
مثال:
Overholding assets can lead to unnecessary costs.
معنی(example):
نگهداشتن اضافی املاک معمولاً نشانهای از عدم قطعیت بازار است.
مثال:
The overholding of property often signifies market uncertainty.
معنی فارسی کلمه overholding
:
عمل نگهداشتن چیزی برای مدت زمان بیشتر از حد معمول.