معنی فارسی overinfluenced
B2زمانی که فرد یا گروه به طوری شدید تحت تأثیر دیگران قرار میگیرد که قدرت تفکر مستقل آنها کاهش مییابد.
When someone or a group is excessively influenced by others, losing their independent thought.
- VERB
example
معنی(example):
برخی از جوانان به شدت تحت تأثیر روندها قرار میگیرند.
مثال:
Some young people become overinfluenced by trends.
معنی(example):
او احساس کرد که تحت تأثیر همسالانش قرار گرفته و نظراتش را تغییر داد.
مثال:
He felt overinfluenced by his peers and changed his opinions.
معنی فارسی کلمه overinfluenced
:
زمانی که فرد یا گروه به طوری شدید تحت تأثیر دیگران قرار میگیرد که قدرت تفکر مستقل آنها کاهش مییابد.