معنی فارسی overinfluencing

B2

عمل تأثیرگذاری بیش از حد بر دیگران به گونه‌ای که رویکرد خود را از دست بدهند.

The act of excessively influencing others, causing them to lose their own approach.

example
معنی(example):

رفتار تأثیرگذاری بیش از حد او دوستانش را ناراحت کرد.

مثال:

Her overinfluencing behavior made her friends uncomfortable.

معنی(example):

او به طور مکرر به تأثیرگذاری بیش از حد بر نتایج بحث‌ها متهم می‌شود.

مثال:

He is often accused of overinfluencing the outcomes of discussions.

معنی فارسی کلمه overinfluencing

: معنی overinfluencing به فارسی

عمل تأثیرگذاری بیش از حد بر دیگران به گونه‌ای که رویکرد خود را از دست بدهند.