معنی فارسی overinvolve
B1بیش از حد در یک موضوع یا فعالیت درگیر شدن، به گونهای که ممکن است ایجاد مشکلات کند.
To involve oneself excessively in someone else's affairs.
- VERB
example
معنی(example):
خودت را در بحثهای آنها بیش از حد دخالت نده.
مثال:
Don't overinvolve yourself in their arguments.
معنی(example):
او تمایل دارد که بیش از حد در مشکلات دوستانش دخالت کند.
مثال:
She tends to overinvolve in her friends' problems.
معنی فارسی کلمه overinvolve
:
بیش از حد در یک موضوع یا فعالیت درگیر شدن، به گونهای که ممکن است ایجاد مشکلات کند.