معنی فارسی overliking
B1علاقهای که از حد معمول فراتر رفته و ممکن است مشکلات یا اثرات منفی به همراه داشته باشد.
An excessive fondness or preference for something.
- NOUN
example
معنی(example):
علاقهی زیادش به شیرینیها به مشکلات سلامتی منجر شد.
مثال:
His overliking for sweets led to health issues.
معنی(example):
علاقهی بیش از حد به خصوصیات خاص میتواند به نظرات جانبدارانه منجر شود.
مثال:
Overliking of certain traits can lead to biased opinions.
معنی فارسی کلمه overliking
:
علاقهای که از حد معمول فراتر رفته و ممکن است مشکلات یا اثرات منفی به همراه داشته باشد.