معنی فارسی overmelted

B1

وضعیتی که در آن چیزی به دلیل ذوب بیش از حد به صورت نامطلوب تغییر شکل داده است.

Having melted excessively, leading to undesirable results.

example
معنی(example):

کیک بیش از حد ذوب شده و روی بشقاب از هم پاشیده بود.

مثال:

The cake was overmelted and fell apart on the plate.

معنی(example):

من به طور تصادفی کره را بیش از حد ذوب کردم وقتی که آن را در نزدیکی اجاق گاز گذاشتم.

مثال:

I accidentally overmelted the butter when I left it near the stove.

معنی فارسی کلمه overmelted

: معنی overmelted به فارسی

وضعیتی که در آن چیزی به دلیل ذوب بیش از حد به صورت نامطلوب تغییر شکل داده است.