معنی فارسی overmelts
B1زمانی که چیزی به صورت بیش از حد ذوب میشود.
Melts excessively, typically due to heat.
- VERB
example
معنی(example):
خورشید در هر تابستان برف را بیش از حد ذوب میکند.
مثال:
The sun overmelts the snow every summer.
معنی(example):
وقتی دما افزایش مییابد، یخ به سرعت در آفتاب ذوب میشود.
مثال:
When temperatures rise, ice overmelts quickly in the sun.
معنی فارسی کلمه overmelts
:
زمانی که چیزی به صورت بیش از حد ذوب میشود.