معنی فارسی overmuches

B1

بیش از حد، به مقدار زیاد، به ویژه در زمینه‌های مصرف یا هزینه.

Excessive amounts, especially in terms of consumption or expenditure.

example
معنی(example):

در مهمانی غذاهای زیادی وجود داشت که برای همه کافی بود.

مثال:

There were overmuches of food at the party, leaving plenty for everyone.

معنی(example):

هزینه‌های زیاد او به مشکلات مالی منجر شد.

مثال:

Overmuches in his spending led to financial troubles.

معنی فارسی کلمه overmuches

: معنی overmuches به فارسی

بیش از حد، به مقدار زیاد، به ویژه در زمینه‌های مصرف یا هزینه.