معنی فارسی overprotract

B1

بیش از حد طولانی کردن چیزی، به‌ویژه یک جلسه یا بحث.

To prolong something excessively.

example
معنی(example):

جلسه به‌طرز بیش از حدی طولانی شد و چندین ساعت طول کشید.

مثال:

The meeting was overprotracted, lasting for several hours.

معنی(example):

بحث را بیش از حد طولانی نکنید؛ ما نیاز به تصمیم‌گیری داریم.

مثال:

Do not overprotract the discussion; we need to make a decision.

معنی فارسی کلمه overprotract

: معنی overprotract به فارسی

بیش از حد طولانی کردن چیزی، به‌ویژه یک جلسه یا بحث.