معنی فارسی overrace

B1

بیشتر از حد معمول در یک مسابقه شرکت کردن.

To compete at a level or speed that exceeds normal limits.

example
معنی(example):

ماشین باید برای برنده شدن در قهرمانی بیش از حد مسابقه می‌داد.

مثال:

The car had to overrace to win the championship.

معنی(example):

او نمی‌خواست بیش از حد مسابقه دهد و خطر تصادف را به جان بخرد.

مثال:

She didn't want to overrace and risk an accident.

معنی فارسی کلمه overrace

: معنی overrace به فارسی

بیشتر از حد معمول در یک مسابقه شرکت کردن.