معنی فارسی overraked

B1

بیش از حد معمول در یک فعالیت جمع آوری شده است.

Having been gathered excessively, leading to negative consequences.

example
معنی(example):

زمین بیش از حد جمع آوری شده بود و برای کشت بسیار عاری شده بود.

مثال:

The land was overraked, leaving it too bare for planting.

معنی(example):

پس از اینکه بیش از حد جمع‌آوری شد، این ناحیه نیاز به بازسازی داشت.

مثال:

After being overraked, the area needed to be restored.

معنی فارسی کلمه overraked

: معنی overraked به فارسی

بیش از حد معمول در یک فعالیت جمع آوری شده است.