معنی فارسی overrange
B1حالتی که در آن مقدار اندازهگیری شده فراتر از محدوده تعیین شده باشد.
A state in which a measured value exceeds the designated limits.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نشانگر دما در محدوده بیش از حد بود و نمیتوانست خواندنی ارائه دهد.
مثال:
The temperature gauge was overrange and couldn't provide a reading.
معنی(example):
سنسور مقادیر بیش از حد را گزارش داد که نشاندهنده یک نقص بود.
مثال:
The sensor reported overrange values, indicating a malfunction.
معنی فارسی کلمه overrange
:
حالتی که در آن مقدار اندازهگیری شده فراتر از محدوده تعیین شده باشد.