معنی فارسی overreliant
B1بستگی بیش از حد به چیزی یا کسی، بهطوریکه فرد نتواند بهتنهایی عمل کند.
Excessively dependent on someone or something.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به شدت به دوستانش برای کمک وابسته است.
مثال:
He is overreliant on his friends for help.
معنی(example):
وابستگی بیش از حد میتواند به کمبود استقلال منجر شود.
مثال:
Being overreliant can lead to a lack of independence.
معنی فارسی کلمه overreliant
:
بستگی بیش از حد به چیزی یا کسی، بهطوریکه فرد نتواند بهتنهایی عمل کند.