معنی فارسی oversprinkle

B1

پاشیدن بیش از حد، به ویژه در مورد مواد مانند نمک یا زینت‌هایی که در سطحی پخش می‌شوند.

To sprinkle something too much or excessively.

example
معنی(example):

او به طور افراطی نمک روی غذایش می‌پاشد.

مثال:

She tends to oversprinkle salt on her food.

معنی(example):

زیاد براق نکنید، فقط یک مقدار کم کافی است.

مثال:

Don't oversprinkle the glitter, just a little will do.

معنی فارسی کلمه oversprinkle

: معنی oversprinkle به فارسی

پاشیدن بیش از حد، به ویژه در مورد مواد مانند نمک یا زینت‌هایی که در سطحی پخش می‌شوند.