معنی فارسی oversystematicalness
B2بیش سیستماتیک بودن، به معنای وجود ترتیب و نظام بیش از حد در یک تحلیل یا فرآیند.
The quality of being excessively systematic, often leading to limitations.
- NOUN
example
معنی(example):
بیش سیستماتیک بودن استدلال او هم چشمنواز و هم محدود کننده بود.
مثال:
The oversystematicalness of his reasoning was both impressive and limiting.
معنی(example):
تحلیل او از بیش سیستماتیک بودن رنج میبرد و منجر به از دست دادن بینشهایی شد.
مثال:
Her analysis suffered from oversystematicalness, resulting in missed insights.
معنی فارسی کلمه oversystematicalness
:
بیش سیستماتیک بودن، به معنای وجود ترتیب و نظام بیش از حد در یک تحلیل یا فرآیند.