معنی فارسی overtorture

B1

برابر کردن و یا به طور افراطی شکنجه کردن چیزی یا کسی.

To inflict extreme pain or suffering on someone.

example
معنی(example):

شرور به نظر می‌رسید که قهرمان را در داستان به شدت شکنجه می‌کند.

مثال:

The villain seemed to overtorture the hero in the story.

معنی(example):

در فیلم، نشان می‌دهند که چگونه برخی رژیم‌ها زندانیان خود را به شدت شکنجه می‌کنند.

مثال:

In the movie, they depicted how some regimes overtorture their prisoners.

معنی فارسی کلمه overtorture

: معنی overtorture به فارسی

برابر کردن و یا به طور افراطی شکنجه کردن چیزی یا کسی.