معنی فارسی overtorturing

B1

شکنجه کردن به شدت؛ ایجاد درد و رنج افراطی.

The act of inflicting extreme pain or suffering.

example
معنی(example):

فیلم به نمایش شکنجه شدید اسیر پرداخت که شوک‌آور بود.

مثال:

The film depicted the overtorturing of the captive, which was shocking.

معنی(example):

او با یادآوری تراومای گذشته، به شدت خود را شکنجه می‌کند.

مثال:

He is overtorturing himself by remembering past traumas.

معنی فارسی کلمه overtorturing

: معنی overtorturing به فارسی

شکنجه کردن به شدت؛ ایجاد درد و رنج افراطی.