معنی فارسی overwatch

B2

مراقبت یا نظارت بر فعالیت‌ها یا افراد، به ویژه در زمینه‌های نظامی یا بازی‌های ویدئویی.

To observe and protect from a position of advantage, often used in military or gaming contexts.

example
معنی(example):

در بازی، تو باید مراقب هم تیمی‌هایت باشی.

مثال:

In the game, you have to overwatch your teammates.

معنی(example):

نقش او تأمین مراقبت در طول مأموریت است.

مثال:

His role is to provide overwatch during the mission.

معنی فارسی کلمه overwatch

: معنی overwatch به فارسی

مراقبت یا نظارت بر فعالیت‌ها یا افراد، به ویژه در زمینه‌های نظامی یا بازی‌های ویدئویی.