معنی فارسی overwidely

B1

به معنای به طور بیش از حد گسترش یا توزیع، که ممکن است باعث سایه‌گرفتن واقعیت شود.

In a manner that is excessively broad or extensive.

example
معنی(example):

این نقاشی به طور بسیار گسترده‌ای در گالری توزیع شد.

مثال:

The painting was overwidely distributed across the gallery.

معنی(example):

او نتایج را به طور بسیار گسترده‌ای تفسیر کرد که منجر به سردرگمی شد.

مثال:

He overwidely interpreted the results, leading to confusion.

معنی فارسی کلمه overwidely

: معنی overwidely به فارسی

به معنای به طور بیش از حد گسترش یا توزیع، که ممکن است باعث سایه‌گرفتن واقعیت شود.