معنی فارسی overwild

B1

به معنای وحشی‌تر از آنچه مناسب یا مطلوب است، که می‌تواند در برخی زمینه‌ها مشکل‌ساز شود.

Exceedingly wild; often too uncontrolled or unrestrained.

example
معنی(example):

باغ به حالت وحشیانه‌ای درآمد که گیاهان به طور غیرقابل کنترلی رشد کردند.

مثال:

The garden became overwild with plants growing uncontrollably.

معنی(example):

تخیل او گاهی اوقات می‌تواند بسیار وحشی و غیرقابل کنترل شود و داستان‌های عجیبی بسازد.

مثال:

His imagination can sometimes run overwild, creating fantastic stories.

معنی فارسی کلمه overwild

: معنی overwild به فارسی

به معنای وحشی‌تر از آنچه مناسب یا مطلوب است، که می‌تواند در برخی زمینه‌ها مشکل‌ساز شود.